پاره تنم تولدت مبارک
پسر عزیز تر جانم برات داستانی میگم داستان عشق شیرینی که عمرش از عمر دریاها هم بیشتره از کجا شروع کنم وچگونه که با اولین صدایت معنای جدیدی به دنیای پوچ من دادی آرتینم به زندگی من پا گذاشتی وزندگیم را شیرین ترکردی تو قلب مرا تسخیر کردی قلب من را توسط چیزهای مخصوصی پر کردی وروح مرا با انبوهی از عشق مالامال کردی چه مدت ممکن است که گذشته باشد آیا عشق میتواند توسط ساعات روز اندازه گرفته شود من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر میتوانم بگویم که مـیدانم به تو احتــیــاج دارم تا زمــانی که تــمام ستاره ها میدرخشند ...